کد مطلب:106617 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:158

خطبه 232-سفارش به ترس از خدا











[صفحه 350]

از خطبه های آن حضرت (ع) است: وظیفه: آنچه كه در هر روز برای آدمی مقدر شده از قبیل غذا و كار. یثنیه: او را منصرف می كند و باز می دارد معقل: پناهگاه ذروه: بلندی مهدله: برای او فراشی گسترد، بستری آماده كرد ارماس: جمع رمس: قبر ابلاس: اندوه و شكستگی مطلع: نگریستن از بالا به پایین هوله: وحشت و ترس آن روعه: ترس استكاك الاسماع: ناشنوایی گوشها صفیح: سنگهای پهن ردم: بستن سر قبر (خدای را به عنوان سپاسگزاری از نعمتهایش می ستایم، و برای ادای حقوقش از او یاری می طلبم زیرا كه سپاه او باعزت و توانائیش باعظمت است، و گواهی می دهم به آن كه محمد (ص) بنده و فرستاده ی اوست، مردم را به فرمانبرداری از دستورهایش فرا خواند و با جهاد، در راه دین او، بر دشمنانش پیروز شد، همبستگی دشمنان به منظور تكذیب او، و كوشش و تلاش آنان برای خاموش ساختن نور او وی را از دعوت و جهاد بازنداشت، پس به تقوای الهی چنگ بزنید، زیرا: تقوا را ریسمانی كه دستگیره ی آن محكم و پناهگاهی است كه بلندی آن استوار می باشد و به سوی مرگ و سختیهایش بشتابید و پیش از آمدنش خود را آماده سازید زیرا قیامت پایان كار است و همین مرگ بس است كه خردمند را

پند دهد و نادان و غافل را عبرت آموزد. پیش از فرا رسیدن قیامت نیز از اموری آگاه خواهید شد كه عبارت است از تنگی قبرها و فراوانی حزن و اندوه و وحشت از جایگاهی كه بر آن وارد می شوید و پیاپی رسیدن ترسها و به هم در رفتن استخوانهای دنده و كر شدن گوشها و تاریكی لحد و بیم از عذاب موعود و اندوه پوشاندن قبر و استوار ساختن سنگ بر روی آن. احمده شكرا لانعامه: شكرا، مصدر منصوب و مفعول مطلق برای فعل احمده می باشد، كه از جنس خودش نیست، اما به قرینه ی لانعامه به معنای شكر و سپاسگزاری می باشد، امام بعد از این بیان از خداوند خواسته است كه وی را در ادای حقوق واجب و غیر واجب از قبیل نماز و بقیه ی عبادتها كه باید به عنوان شكر نعمتها انجام دهد كمك كند و البته این توفیق كه باعث مواظبت بر انجام دادن اعمال و عبادات است، خود نعمتی است كه استحقاق شكر و سپاس دارد، و باعث سعادت حقیقی برای آینده ی انسان است. عزیزالجند، منصوب و حال می باشد و اضافه ی لفظی است و همچنین عظیم المجد، و معنای عبارت چنین است: از خدا كه دارای این دو صفت است كمك می خواهم تا حقوقش را ادا كنم، كه او بر همه چیز تواناست. و پس از حمد خدا، شهادت به رسالت پیامبر وی داده و

به ذكر احوال وی كه مبدا پیدایش دین حق بوده پرداخته است تا آن كه شنوندگان را به اقتدا كردن به آن حضرت وادار سازد كه به پیروی از او دیگران را دعوت به دیانت كنند و با دشمنان دین و كافران به ستیز برخیزند، و نصب جهادا به عنوان مصدری است كه به جای حال آمده، یا مفعول مطلق برای فعل قاهر است كه از غیر لفظش می باشد، به این دلیل كه به معنای جاهد است، و عن دینه متعلق به جهادا می باشد چون نزدیكتر است، و احتمال دیگر آن است كه متعلق به قاهر باشد. لا یثنیه، یعنی پیامبر اكرم چنان بود كه اگر تمام مردم به تكذیب او می پرداختند و برای خاموش كردن نور پیامبریش گرد می آمدند، نمی توانستند وی را از دعوتش باز دارند، و از مبارزه ی با دشمنان دین منصرف سازند. لفظ نور، استعاره از معنویاتی است كه از طرف خداوند آورد و راهبر به سوی طریق الهی می باشد، و پس از آن كه توجه اصحاب خود را به شكر و سپاس خداوند و گواهی دادن به رسالت و نیز صبر و استقامت پیامبر جلب فرمود، در عبارت بعد به آنان هشدار می دهد كه تقوای الهی را پیشه سازند زیرا كه سرچشمه ی تمام كمالات و كارهای نیك تقوا می باشد: فاعتصموا بتقوی الله، پس به تقوا چنگ زنید چنان كه پیامبر شما، با آ

شكار كردن دین خود و مواظبت بر آن، تقوا را پیشه ی خود ساخت، و از دشمن بیم نداشته باشید- با آن كه جمعیت شما زیاد است- چنان كه پیامبر نترسید، در حالی كه تنها و بی یاور بود. پرهیزكار باشید كه پرهیزكاری همانند ریسمانی است كه جای دستگیره ی آن محكم است، هر كس به آن تمسك جوید، دشمن قادر نیست به او زیانی برساند، و نیز پناهگاهی است محدود به دیواره ای بلند كه هر كس بدان پناه برد از هر گونه گزندی به دور خواهد ماند، در این عبارت امام (ع) واژه های جبل و معقل را برای تقوا، استعاره آورده و شرح این گونه استعاره ها در خطبه های قبل بیان شده است، و پس از بیان اهمیت تقوا، اصحاب خود را امر كرده است كه به سوی مرگ و سختیهای آن بشتابید، یعنی آن چنان با انجام دادن اعمال خیر و عبادات، خود را آماده ی پذیرش مرگ و ناگواریهایش سازند كه گویا در مسابقه ای شركت دارند تا فضایلی كسب كنند كه پیش از فرا رسیدن مرگ آمادگی خویش را اعلان كنند كه با رسیدن مرگ غافلگیر و دچار عذاب نشوند. فان الغایه القیامه، در این جمله، حضرت با یادآوری آخرین منزل، كه قیامت است مردم را به یاد هنگامهای ترس آور آن می اندازد، و این غایت لازمه ی مرگ است چنان كه امام (ع) فرم

وده است: (هر كس بمیرد رستاخیزش بپا شده است) بنابراین، امر به آمادگی برای مرگ، در حكم امر به آمادگی برای قیامت است، و به این دلیل، پس از امر به آمادگی برای مرگ، این جمله را با حرف ان كه مفید تاكید است آغاز فرموده است و این در حقیقت صغرای قیاسی می باشد كه كبرایش به این عبارت در تقدیر است: و هر كس كه سرانجامش رستاخیز باشد واجب است خود را برای آن آماده كند. و كفی بذلك، یاد مرگ و سختیهایش و قیامت و هراسهایش خردمند را برای بازداشتن از گناه و روآوردن به كارهای نیك، كفایت می كند، این كه امام (ع) این امر را ویژه ی خردمند قرار داده است به این دلیل است كه خطابهای شرعی به طور كلی مخصوص عاقلان و خردمندان می باشد. و معتبرا لمن جهل، یعنی محل عبرت و پند است برای غافلان، حقیقت امر آن است كه عارض شدن مرگ بر این ساختمان بدن و متلاشی شدن چنین پیكری كه به این استواری و نظم لطیف ساخته شده پنددهنده ی بلیغی است كه نفس آدمی را از پیروی خواسته های مادی باز می دارد و وسیله ی عبرتی است، كه انسان می فهمد كه پس از این وجود مادی و پشت سر این بدن خاكی، وجودی برتر و شریفتر از آن قرار دارد كه هدف غایی آن می باشد و اگر غیر از این بود نمی بایست

این بنای مستحكم و استوار به تعطیل كشیده و متلاشی شود، و بلكه این امر، كاری سفیهانه و بر خلاف حكمت می بود، همچنان كه اگر انسان خانه ای را با كمال استحكام بسازد و با زینتهای رنگارنگ آن را بیاراید و پس از اتمام، آن را عمدا خراب كند، جامعه وی را سفیه و نابخرد می خوانند مگر آن كه غرض از ساختن این خانه چیز دیگری باشد كه پس از تحصیل آن، خرابی خانه امری خردمندانه خواهد بود، این جا نیز هدف از ساختمان جسم مادی انسان، كمال نفسانی بشر است، كه با مكارم اخلاق و كسب معارف به دست می آید و پس از رسیدن به این مرحله، مقصود حاصل شده و جسم مادی عمرش به سر می رسد و مرگ وی را فرا می گیرد اینجاست كه از بین بردن بدن به وسیله ی مرگ از جانب گرداننده ی جهان امری خردمندانه و حكمت آمیز می باشد. و قبل بلوغ الغایه ما تعملون، پیش از آمدن قیامت به چیزهایی آگاهی می یابید... این جمله عطف بر جمله ی (قبل نزوله) می باشد. من ضیق الارماس... الصفیح، در این عبارت حضرت گرفتاریهایی را كه پیش از قیامت برای آدمی رخ می دهد تشریح می فرماید و آن عبارت از ویژگیهای مرگ و هراسهایش می باشد بدیهی است كه خانه ی قبر نسبت به منزلهای دنیا تنگ و تاریك است و هنگام رفت

ن از دنیا، دوری احباب و مشاهده ی سختیهایی كه انتظارش را نمی كشید باعث شدت اندوه و حزن وی می باشد آن چنان ترس و اضطراب او را فرا می گیرد كه عقل از سرش می رود، از این رو، در روایت آمده است: خدایا از هول مطلع به تو پناه می برم. و روعات الفزع، مرا از روی همان فزع است اما اضافه به اعتبار كثرت آن می باشد، و مراد همه ی افراد حقیقت آن است. و اختلاف الاضلاع، جابجا شدن دنده ها كنایه از فشار قبر است زیرا به این وسیله دنده ها در همدیگر فرو می رود، مراد از استكاك اسماع از بین رفتن قوه ی شنوایی از شدت صداهای وحشتزا و یا بی حس شدن آن به سبب مرگ می باشد. و خیفه الوعد، هر گاه خیر و شر، هر دو، در كلام ذكر شوند واژه ی وعد به كار می رود چنان كه گفته اند: (و لا تعدانی، الخیر و الشر مقبل) اما اگر با هم ذكر نشوند، در مورد خیر، عده و وعد، و در مورد شر، ایعاد و وعید را به كار می برند در عبارت خیفه الوعد كه امام (ع) به كار برده اند اگر چه خیر و شر در كلام نیست اما كلمه ی خیفه كه به معنای ترس است مانند قرینه ای بر وجود شر می باشد كه وعد برای آن به كار رفته است و منظور از عبارت غم الضریح، اندوه فراوانی است كه برای انسان از مقایسه ی تنگ

ی قبر با فراخی منازل دنیا به وجود می آید و همچنین سایر امور ترس آوری كه امام (ع) بیان فرموده است.

[صفحه 351]

سنن: طریقه، روش قرن: ریسمانی كه شترها را به آن می بندند. اشراطها: علامتهای قیامت ازفت: نزدیك شد افراطها: مقدمات آن، و از همین قرار است: افراط الصبح كه به معنای علامتهای نخستین بامداد است. رث: آفرینش غث: لاغر ضنك: تنگی كلب: شرارت، بدی لجب: صدا ساطع: بلند سعیر: زبانه ی (آتش) و شعله ی آن تاجج: شدت گرما وقود: جرقه زدن ذكاه: شعله ور شدن آن فضاعه الامر: شدت مطلب و از حد و اندازه گذشتن آن. زمر: گروهها، و مفردش زمره است. زحزحوا: دور شدند اطمانت: آرامش یافت مثوی: جایگاه مئاب: محل بازگشت مدنیون: جزا داده شدگان. پس ای بندگان خدا! به او توجه كنید زیرا دنیا همه را به یكسو می كشاند و شما و رستاخیز به یك ریسمان بسته شده اید، و گویا قیامت، نشانه های خود را آورده و پرچمهایش را نزدیك ساخته، و شما را بر سر راهش نگهداشته است، و گویا زمین لرزه های خود را، جلو آورده و سینه هایش را پهن كرده است، و دنیا از اهل خود، دست كشیده و آنان را از تحت حفظ خود بیرون ساخته است، پس تمام دنیا مانند یك روز گذشت و یا مثل یك ماه به سر رسید و تازه ی آن كهنه و فربه آن لاغر شد، در جایگاه تنگ و كارهای درهم و بزرگ،

و در میان آتشی كه آزارش شدید و آوازش بلند و زبانه اش افروخته، فریادش خشمناك و سوزندگی آن زبانه دار، كه فرو نشستن ندارد، و هیزم آن پرشعله، تهدید آن ترسناك، قعرش ناپیداست اطرافش تاریك، دیگهای آن بسیار گرم و كیفرهای آن رسواكننده می باشند، (و سیق الذین آتقوا ربهم الی الجنه زمرا،) این گروه از عذاب ایمن و از سرزنشها رها و از آتش دور شده اند و بهشت به سبب ایشان آرامش یافته و از منزل و قرارگاه خود شادمان می باشند، اینها كسانی هستند كه در دنیا كارهایشان نیك و چشمهایشان گریان بود، شبهایشان در دنیا به سبب توبه و استغفار، روز، و روزهایشان از ترس و بی توجهی به دنیا، شب بود و از این رو خداوند بهشت را جایگاه و خوشی را پاداش آنان قرار داد، و آنها به بهشت و اهل آن سزاوارترند، در حالی كه با سلطنتی همیشگی و نعمتی ثابت و برقرار همراه می باشند. پس ای بندگان خدا، رعایت كنید آنچه را كه رستگارتان به مواظبت از آن، سود می برد و تبهكارتان با تباه ساختن آن زیان می بیند، و با كردارهایتان بر مرگهایتان پیشی گیرید، زیرا شما گروگان چیزی هستید كه پیش فرستاده اید و جزا داده می شوید به آنچه مقدم داشته اید و گویا، مرگ شما را دریافته پس نه امكان

بازگشت و نه گذشت از لغزش برایتان مانده است، از خدا می خواهیم كه ما، و شما را به پیروی از خود و رسولش وادار سازد، و با افزونی رحمتش از ما، و شما درگذرد، این كه حضرت از این امور بیمناك و ترس آور یاد نموده به این سبب است كه هدف پند و اندرز، و ترس و تحزیف است، و به همین منظور مطلب را با ترس از خدا تاكید كرده و بیان فرموده است علت این كه باید از آینده نگران باشید این است كه گذشت دنیا به یك روال است، پس همچنان كه خداوند گذشتگان و آثار آنها را به هلاكت رساند، نسبت به شما نیز همین رفتار را خواهد داشت پس بهوش باشید و غفلت نكنید و در حوادث به خدا پناه ببرید. و انتم و الساعه فی قرن، این جمله كنایه از نزدیك بودن قیامت و آخرین منزل می باشد كه گویا این مردم با قیامت در یك عصر و زمان هستند. و كانها قد جاءت باشراطها، سرعت فرا رسیدن رستاخیز را به امری تشبیه كرده است كه آمده و حضور یافته است، و این تشبیه را با كلمه ی قد تاكید فرموده كه گویا این آمدن تحقق یافته است، و علامتهای قیامت از قبیل ظهور دجال و دابه الارض و ظهور حضرت مهدی (ع) و عیسی و جز اینها می باشند، به همین معناست جمله های بعد كه می فرماید: و پرچمهایش را برافراشته

، و شما را سر راه خود متوقف ساخته، تا جایی كه می فرماید:... و تازه ی آن كهنه و فربه آن لاغر شد یعنی قیامت شما را هم اكنون برای پرسش و سوال بر روی صراط نگهداشته و هم اكنون این امر تحقق یافته است. و كانها قد اشرفت بزلازلها، گویا هم اكنون زمین لرزه های قیامت بر شما وارد شده است و در جمله ی بعد رستاخیز و هجوم هول و هراسهای طاقت فرسایش را به شتری تشبیه فرموده است كه سینه ی خود را پهن كرده و بر روی آنها خوابیده است، و چون هول و هراس قیامت گوناگون و متعدد است لذا مشبه به را به صورت جمع كلاكل: سینه ها، ذكر كرده است، و چون از جمله ی و اناخت تا وصار... سمینها غثا، همگی عطف بر جمله ی بالا می باشد، داخل در تشبیه خواهند بود، گویا دنیا ساكنان خود را فانی ساخته و شما از تحت حفاظت آن بیرون شده اید، بالاخره دنیای حاضر موجود به دلیل زودگذر بودنش چنان فرض شده است كه گویا پایان یافته و با اهلش قطع رابطه كرده و آنان را به فنا، سپرده است، و نیز آنان را به مادری تشبیه كرده است كه فرزند خود را نگهداری می كند تا هنگامی كه از تحت حضانت او بیرون آید، در معنای دو، واژه ی سمین و غث، دو احتمال وجود دارد كه یكی همان معنای حقیقی و لغوی آن ك

ه عبارت از فربهی و لاغری است كه بالاخره در دنیا هر چاقی سرانجام لاغر می شود، احتمال دوم آن است كه كنایه از لذتهای فراوان و خوشیهای دنیاست كه با مرگ دگرگون شده و از بین می رود. فی موقف، این كلمه متعلق به فعل صار می باشد، و منظور از آن، موقف قیامت است، این بدیهی است كه آنچه در دنیا، جدید و فربه، به حساب می آید، در روز قیامت كهنه و لاغر و بالاخره بی اعتبار می باشد، تنگی توقفگاه قیامت، با به آن دلیل است كه ازدحام جمعیت در آن روز بسیار است و یا به خاطر آن است كه توقف در آن جا به سبب طولانی بودن آن خسته كننده است، علاوه بر آن كه ستمكاران هر آن خود را در خطر ورود بسیاری از ناگواریها می بینند، و مراد از امور مشتبه ی بزرگ حالات وحشتزای قیامت است كه انسان برای پیدا كردن راه فرار از آن سرگردان است و نمی داند چگونه خود را نجات دهد و بدیهی است كه حرارت آتش آن جهان بسیار دردناك است، قرآن كریم درباره ی صداهای وحشتناك و شعله های سوزان و فریادهای خشمناك آن بیش از آنچه حضرت در این خطبه بیان فرموده، توصیف كرده است، (اذا القوا فیها سمعوا لها شهیقا و هی تفور تكاد تمیز من الغیظ) و در جای دیگر می فرماید: (سمعوا لها تغیظا و زفیرا)

واژه ی تغیظ كه به معنای خشم و برای آتش استعاره آورده شده، به این دلیل است كه با آن حركتهای قوی و شدیدش، خشمگین و عصبانی به نظر می آید، و یا به این منظور است كه حركتهای شدید آن باعث آزار و ایجاد غیظ و خشم می شود. عم قرارها، اسناد عمی و نابینایی به آرامش و قرارگاه آتش دوزخ به یكی از دو دلیل است. الف- چون آتش دوزخ تاریك است و كسی از آن، راهی به جایی نمی برد. ب- یا به این دلیل است كه عمقش زیاد است و هیچ كس از قعر آن آگاهی نمی یابد. كلمه ی حامیه كه به معنای داغ است، استعاره، و لفظ قدور كه به معنای دیكهاست به عنوان ترشیح برای آن آورده شده است، و معلوم است كه تمام این حالات سخت و نفرت آور می باشد و امام (ع) این امور را به این منظور بیان فرموده است كه آدمی را از گناهانی كه سبب آتش دوزخ با این خصوصیات می شود، باز دارد، و آن گناهان عبارت از ترك تقوا و پیروی از هواهای نفسانی است، و پس از بیان این ویژگیها، به ذكر آیه ی قرآن كه درباره ی پرهیزكاران است پرداخته كه گروه گروه داخل بهشت می شوند، و برای تشویق و وادار ساختن شنوندگان به تقوا و پرهیزگاری، لوازم آن را خاطرنشان ساخته است كه اهل تقوا در روز قیامت، از عذاب و كیفر و س

رزنش و ملامت در امان و از حرارت آتش دوراند، بهشت برایشان منزل آرام بخش است و خشنودند از این كه چنین مكانی جایگاه آنان می باشد، و به دنبال آن به ذكر صفات پرهیزكاران پرداخته تا آنان كه بخواهند آن راه را برگزینند آگاه شوند لذا می فرماید: آنان كسانی هستند كه در دنیا كارهایشان از خودنمایی و ریا كه شرك پنهانی است، پاك و چشمهایشان از عظمت الهی و ترس كیفر و دوری از رحمت او گریان بود، و شبها در دنیا برای آنها به منزله ی روزها، پرتحرك بوده، زیرا آن را به خواب، پایان نمی دادند، بلكه پیوسته در حالت خشوع به سر می بردند، و هر دم از پیشگاه حق تعالی برای گناهان خود طلب آمرزش می كردند و هر لحظه با حركت و جنب و جوش عبادت شب زنده دار بودند، و بر عكس، روزها بر آنان همانند شب بود اما نه این كه آن را به خواب و استراحت به سر برند، بلكه به همان طریق كه بطور معمول شب، هنگام تنها زیستن و كناره گیری از جامعه می باشد، ایشان نیز روزهای روشن را مانند شبهای تاریك از خلق كناره گیری كرده و به تنهایی و اضطراب به سر می بردند. و پیوسته نگران آینده و آخرت نامعلوم خود بودند. در نسخه ای كه به خط سیدرضی دیده ام به جای كان كان آمده كه تشبیه صریح می

باشد. فجعل الله... گویا امام (ع) در این عبارت می خواهد بفرماید كه وقتی اهل تقوا به دلیل اتصاف به این ویژگیها، آماده فضایل و كمالات شدند و شایستگی رضایت و خشنودی خداوند را پیدا كردند، حق تعالی بهشت را جایگاه آنان قرار داده و پاداشهای عظیمی از نعمتهای بی پایان خود را برای ایشان آماده ساخته، و آنان سزاوار چنین پاداشی می باشند. فی ملك... قائم، در قدرتی همیشگی و نعمتی پابرجا، و این عبارت تفسیر جزا و پاداش پرهیزكاران می باشد و پس از بیان این امور، با بیان برخی از فایده های تقوا كه رستگاری پرهیزكاران و انجام دادن اعمال نیك می باشد، سفارش به این موضوع را موكد فرموده است، منظور از واژه ی مبطلون آنانی هستند كه از حق دور و از دایره ی اهل تقوا بیرون می باشند و چون از این ویژگی دورند گرفتار خسران و زیان خواهند بود. و بادروا آجالكم باعمالكم، با انجام دادن عبادات و كارهای خیر، به پیشواز مرگ روید، خودتان را آماده ی فرا رسیدن مرگ سازید كه مبادا غافلگیر شوید و پیش از آمادگی شما اجلتان فرا رسد، زیرا در آن موقع برای فراهم ساختن زاد و توشه ی سفر آخرت فرصت نخواهید داشت. فانكم... قدمتم، واژه ی مرتهن كنایه از نفوس انسانهای گناهكار

می باشد كه به سبب گناهان، در قید گرفتار شده و با انجام دادن اعمال نیك از قید و بند آزاد می شوند همان طور كه رهن معمولی، در گرو قرض گرفتار می شود و با ادای آن قرض، از گرو آزاد می شود، لفظ جزا كه در حقیقت به معنای پاداش و نتیجه ی عمل خیر است در این عبارات، به عنوان مجاز از باب اطلاق شیئی بر ضد خود بر كیفر اطلاق شده است كه نتیجه ی گناه و عمل شر می باشد، خلاصه امام (ع) در این عبارات مردم را هشدار داده است كه با معاصی و گناهان گذشته نفسهای خود را در قید و بند گرفتار ساخته اند و باید هر چه زودتر با انجام دادن كارهای نیك آن را از گروه معاصی و قید و بند آزاد سازند وگرنه به عقوبت و كیفر آن دچار خواهند شد. و كان قد نزل، كلمه ی كان مخفف كان از حروف مشبهه ی به فعل است و قید تشبیه می باشد اسمش ضمیر شان و خبر آن هم جمله ی قد نزل است و مقصود همانند ساختن حالت حاضر مردم به موقعی است كه عالم ترس یعنی مرگ بر آنها فرود آمده كه در این صورت فرصت از دست رفته و زمان برگشتن گذشته است.

[صفحه 352]

اصلاته بسیفه: شمشیر كشیدن به جای خود بنشیند، و بر گرفتاریها شكیبا باشید، و دست و شمشیرهایتان را در خواهشهای زبانهایتان به كار نیاندازید، و به آنچه كه خداوند شما را مكلف نساخته است شتاب نكنید، زیرا هر كس از میان شما در بسترش از دنیا برود، و حال آن كه حق خدا و پیامبر و خاندان پاكش را بشناسد، شهید مرده و اجرش با خدا می باشد و شایسته ی پاداش كردار نیكی است كه در اندیشه داشته است، و همین نیت او، جای شمشیر كشیدنش را می گیرد، و همانا هر امری را مدتی و سررسیدی می باشد.) امام پس از این بیانات دعا كرده و از خدا خواسته است كه او و یارانش را بر اطاعت حق تعالی و پیامبرش موفق بدارد و از جرایم و گناهانشان صرف نظر فرماید زیرا او سرچشمه ی فضل بی پایان و رحمت بی انتها می باشد، و به دنبال پند و اندرزها و برحذر داشتن یاران خود از گناه و پس از دعا برای آنها آنان را متوجه می فرماید كه پس از حیات خودش تا زمانی كه رهبر حقی قیام نكرده باشد در خانه بنشینند و در مقابل ستمكاران و مخالفان به جهاد برنخیزند و قیام به شمشیر جایز نیست مگر با اذن امام وقت: و لا تحركوا بایدیكم و سیوفكم فی هوی السنتكم، به دنبال فحشها و ناسزاها

كه از خواهشهای زبانهایتان برمی خیزد، دستها و شمشیرهایتان را به حركت در نیاورید و دست به جنگ و ستیز نزنید و بر طبق خواسته های نفسانی عمل نكنید و پیش از آن كه خداوند شما را به جنگ و جهاد دستور ندهد شما به سوی آن شتاب نكنید. باء در بایدیكم زایده می باشد، احتمال دارد مفعول تحركوا، شیئا بوده كه حذف شده است. فانه من مات منكم... لسیفه، موقعی كه امام یاران خود را برای زمانهای بعد از جنگ و شمشیر كشیدن نهی فرموده و به آنان دستور می دهد كه در خانه بنشینند، این مطلب باعث ملامت خاطر آنان شده و خود را از ثواب جنگ و شهادت محروم می بینند، حضرت به منظور رفع حیرت و افسردگی آنها ایشان را آگاه می كند كه چنین نیست بلكه هر كس با اعتقاد به حقانیت خداوند و رسالت پیامبر و خاندان پاكش بمیرد، اگر چه روی بستر و در میان خانه اش هم باشد همدرجه با شهیدان خواهد بود و به اندازه ی صبری كه در این راه تحمل كرده و خون دلی كه از دست دشمنان حق خورده و عبادتهایی كه انجام داده پاداش عظیم از خدای خود دریافت خواهد كرد و نیت صادقانه ی او كه منتظر است هر گاه امام برحق قیام كند همراه او باشد و به یاریش برخیزد، باعث اجر و پاداشی برای او می شود كه به یاری

امام خود برخاسته و در ركاب او برای خدا شمشیر كشیده است. فان لكل شیئی مده و اجلا، باید صبر كرد و پیش از فرا رسیدن وقت نباید دست به شمشیر زد و قیام كرد زیرا هر كاری وقتی مخصوص به خود دارد، یك روز حكومت باطل سر كار می آید و چند صباحی به خودنمایی می پردازد و موقعی دیگر دولت حق برقرار می شود و برای قیام و مبارزه ی مسلحانه در برابر دشمنان دین هم شرایطی است كه باید رعایت شود، این بود مطالبی كه از این سخنان درربار مولی (ع) به ذهن این جانب رسید، و این خطبه از رساترین خطبه های حضرت می باشد تا آن جا كه ابن نباته خطیب، بسیاری از كلمات آن را ضمن سخنرانی خود ذكر كرده است، از جمله ی: شدید كلبها عال لجبها ساطعا لهبها متغیظ زفیرها متاحج سعیرها... فظیعه امورها و همچنین از هول المطلع... وردم الصفیح، خلاصه این كه با استفاده از متن سخنان امام كلمات خود را زینت داده و ارزش لفظی و معنوی سخنان خود را بالا برده است. توفیق و محفوظ ماندن از لغزش با خداست.


صفحه 350، 351، 352.